رسول خدا (ص ) از جنگ جمل خبر مى دهد

عبدالله بن مسعود گفت : به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كردم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم هر گاه از دنيا رحلت كردى چه كسى شما را غسل مى دهد؟ فرمود: هر پيغمبر را وصى او غسل مى دهد. عرض كردم يا رسول صلى الله عليه و آله و سلم وصى شما كيست ؟ فرمود: 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 6 / 1 / 1391 ] [ 13:23 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

على (ع ) هم نيكو شوهرى است!

على (عليه السلام ) مى فرمايد: چون آفتاب غروب كرد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ام سلمه فرمود كه فاطمه عليهاالسلام را نزد او بياورد.ام سلمه فاطمه عليهاالسلام را در حالى كه پيراهنش بر زمين كشيده مى شد آورد، دانه هاى درشت عرق از چهره فاطمه عليهاالسلام بر زمين مى چكيد از حجب و حيا چون نزديك پدر رسيد پاى وى لغزيد و بر زمين آمد رسول خدا فرمود: دخترم خداوند تو را در دنيا و اختر از لغزش حفظ كند، همين كه در برابر پدر ايستاد حضرت پرده از رخسار منورش بر گرفت و دست او را در دست شويش گذارد و گفت : خداوند پيوند تو با دخت پيامبر را مبارك گرداند، على ، فاطمه نيكو همسرى است ، آنگاه فرمود: فاطمه ! على هم نيكو شوهرى است . سپس ‍ فرمود: به اتاق خود رويد و منتظر من بمانيد. 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه
[ 4 / 1 / 1391 ] [ 8:50 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

سلام کردن خضر نبى به پيامبر (ص ) و على (ع )

روزى على (عليه السلام ) همراه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از راههاى مدينه عبور مى كردند ناگاه مردى بلند قامت و چهارشانه ... جلو آمد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سلام كرد و احترام شايانى نمود سپس رو به على (عليه السلام ) كرد و گفت : سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو اى خليفه چهارم ، آنگاه به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رو كرد و گفت : 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 4 / 1 / 1391 ] [ 7:49 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

بت شکن آخر

على (عليه السلام ) مى فرمايد: شبى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مرا نزد خويش فرا خواند. من در منزل همسرش خديجه نزد او حاضر شدم آنگاه فرمود على (آماده باش ) و از پى من حركت كن . سپس خود در جلو حركت كرد و من هم به دنبال آن حضرت حركت كردم تا آنى كه در دل آن شب به خانه خدا كعبه رسيديم ... 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 27 / 12 / 1390 ] [ 8:35 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

مأموریتی شبانه

على (عليه السلام ) مى فرمايد: در تاريكى شبى از شبهاى ظلمانى ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كسى را به دنبال من فرستاد و مرا احضار كرد، آنگاه فرمود: هم اينك شمشير خود را برگير و برفراز كوه ابوقبيس برو و هر كه را بر قله آن يافتى هلاك گردان .

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 27 / 12 / 1390 ] [ 8:0 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

صدیق واقعی

على (عليه السلام) مى فرمايد روزى در كنار پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در غار حرا ايستاده بودم كه ناگهان كوه به لرزه درآمد و تكان سختى خورد، حضرت به كوه اشاره فرمود و گفت : اى كوه آرام بگير، كه بر بالاى تو جز پيامبر و صديقى كه شاهد اوست كس ديگرى نيست . حضرت مى فرمايد: ديدم كه كوه فورا ساكت شد و در جاى خود قرار گرفت و اطاعت خود را از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشان داد. 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه
[ 27 / 12 / 1390 ] [ 7:23 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

علی (ع) و ابلیس ملعون

على (عليه السلام ) مى فرمايد روزى در كنار خانه كعبه نشسته بدم پيرمردى قد خميده را ديدم با موهاى سفيد و بلند كه ابروان او بر چشمانش افتاده بود با عصايى بر دست و كلاهى قرمز و جامه اى پشمين ، پيرمرد نزديك شد و در حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه بر ديوار كعبه تكيه زده بود نشست . سپس گفت : اى فرستاده خدا آيا مى شود در حق من دعا كنى و از درگاه خدا برايم طلب مغفرت كنى ؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 23 / 12 / 1390 ] [ 10:5 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

علی (ع) در معراج پیامبر

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على (عليه السلام ) فرمود: يا على همانا من در سه جا اسم ترا همراه اسم خود ديدم و با نظر بر آن انس يافتم . هنگامى كه در معراجم به آسمان ، به بيت المقدس رسيدم ، بر صخره آن يافتم كه نوشته بود خدايى جز الله نيست ، محمد فرستاده خداست ، او را بوسيله وزيرش تاءييد كرده ام و بوسيله وزيرش يارى نموده ام .
به جبرئيل گفتم : وزير من كيست ؟ گفت : على بن ابيطالب
و بار دوم هنگامى بود كه به سدرة المنتهى رسيدم ديدم بر آن نوشته است : منم خداوند يكتا كه معبودى جز من نيست ، محمد حبيب من است ، او را به بوسيله وزيرش تاءييد كرده ام و بوسيله وزيرش يارى نموده ام. 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه
[ 19 / 12 / 1390 ] [ 8:58 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

برای ازدواج چه داری؟

وقتى على (عليه السلام ) از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم راجع به فاطمه (عليه السلام ) خواستگارى كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آيا براى اين امر چيزى دارى ؟
على (عليه السلام ) عرض كرد پدر و مادرم فداى شما يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ، من چيزى را از شما پنهان نمى كنم آنچه دارم يك شمشير و يك زره و يك شتر آبكش (يا اسب ) است و جز اينها چيزى ندارم ، نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 15 / 12 / 1390 ] [ 12:30 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

جوانمرد جوانان

ابوطالب پدر حضرت على (عليه السلام ) نام على (عليه السلام ) را ظهير مى گفت : چرا كه بسيارى از مواقع او فرزندان ، برادر زاده هاى خود را جمع مى كرد و به آنان دستور مى داد كه با هم كشتى بگيرند، البته اين يك نوع تفريح رايج در عرب بود، 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 8 / 12 / 1390 ] [ 13:17 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

تربیت علی (ع) در دامان پیامبر

وقتى فاطمه بنت اسد مادر گرامى حضرت امير (عليه السلام ) آن حضرت را به دنيا آورد، از عمر مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سى سال مى گذشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آن كودك را سخت دوست مى داشت از اين رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت : گهواره على (عليه السلام ) را در كنار بستر من بگذار! 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 8 / 12 / 1390 ] [ 12:59 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

تولد علی (ع)

على (عليه السلام ) اولين هاشمى است كه پدر و مادرش هاشمى بودند (فاطمه بنت اسد بن هاشم و ابوطالب ابن عبدالمطلب بن هاشم ) حضرت امير در روز جمعه 13 رجب ده سال قبل از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و 23 سال پيش از هجرت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در شهر مكه و در خانه خدا به دنيا آمد. 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه

ادامه مطلب
[ 8 / 12 / 1390 ] [ 12:54 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]

تكلم على (ع ) در رحم مادر

از هنگامى كه فاطمه بنت اسد به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) حامله شد زيبايى چهره اش افزوده گشت فاطمه صداى فرزندش را از درون مى شنيد كه مى گفت :
لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، به تختم النبوة و بى تختم الولاية ، خدايى جز الله نيست ، محمد پيامبر خداست ، با او نبوت و با من ولايت ختم مى شود
گاهى حضرت در شكم مادر خود با مردم بيرون سخن مى گفت حتى روزى با برادر خود جعفر سخن گفت ، كه جعفر با شنيدن صداى على (عليه السلام ) از درون شكم فاطمه بنت اسد بيهوش روى زمين افتاد.
 

آپلود عکس

موضوعات مرتبط: قسیم النار و الجنه
[ 5 / 12 / 1390 ] [ 12:51 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد